بیست و هفت سال از انقلاب ایران میگذرد. انقلابی که صد سال کشور را به عقب برگرداند. به راستی بر ما چه گذشت بیست و هفت سال دگرگونی شاید بله یا خیر. اما از این زمان که بگذریم و خاطرات بیست و هفت ساله انقلاب ایران را ورق بزنیم شاهد شاهکارهایی میشویم که مو رابر بدن انسان راست میکند...
با رفتن شاه از ایران پدیده ایی بنام خمینی گرایی بوجود آمد بتی که مردم نشناخته ستایشش میکردند. با شروع جنگ در ایران خون خواری این بت محبوب شکوفا کرد. او فقط خود را دوست داشت و بفکر انتقام بود. به همین خاطر خمینی تمام احزاب فعال سیاسی که در روند انقلاب نقش بسزایی در روی کار آمدن خمینی را داشتند با حس زنگ خطری یک به یک ازجلوی پا برداشت. تمامی این اقدامات از قبل محاسبه و روی آن کار شده بود...
خمینی با فرمانی تاریخی سپاه پاسداران را تشکیل داد که به رویایی که از قبل در سر داشت برسد البته فقط بخاطر سرکوب مردم و سیاسیون داخل کشور. او فقط تشنه خون ریزی بود و بس. با تشکیل سپاه پاسداران انقلاب... وزارت اطلاعات... مجلس خبرگان و غیره قدرت او را به هیولایی تبدیل کرد که در شاهنامه فردوسی بنام ( اکوان دیو مشهور است) دستگیریها آغازگردید و زندانها مملو ازافرادی شد که زندگی خود را وقف آزادی ایران کرده بودند و بر ضد خمینی خون خوار مبارزه می کردند و اما چه بر سر زنان و مردانی که در زندانها اسیر این جلادان حکومتی بود آمد. با اقدام به شروع شکنجه و تجاوز به دختران و زنان آزاده ایرانی در سیاه چالهای مخوف حکومت خمینی قوت تازهایی در وجودش احساس کرد و با حکم تاریخی او در تابستانی گرم و داغ دسته دسته از فرزندان عزیز میهن را به بیدادگاهای مرگ کشاند و خون پاکشان را برزمین جاری کرد. هر قشری که دم از آزادی و دموکراسی و یا مخالفت با حکومت را میزد از دیدگاه او منافق و محارب با خدا بود یا باید توبه میکرد و یا باید بدستور او که جانشین خداوند در روی زمین بوداعدام میشد. این حکم شرعی بود و هیچ راه برگشتی را به همراه نداشت.
چه پدران و مادرانی که داغ فرزندان عزیز خود را دیداند که در بیدادگاههای خمینی جلاداعدم شدند. خمینی آنها را سیاه پوش کرد و حتی اجازه نداد که آنها بخاطراز دست دادن عزیزانشان مجلس ختم بگیرند. خانوادههای بسیاری به خاطر غم از دست دادن عزیزانشان بجای اشک از چشمانشان سیلاب خون جاری بود. این بت آغشته بخون قبرستانها را از پیکر شریف ترین انسانها که فقط جرمشان برای رهایی از بند دیکتاتوری قرن خمینی ستمگر بود آباد کرد. خمینی از نوشیدن جامهای خون پاکترین انسانها که بدست کثیفش ریخته شده بود سرمست و سر کیف بود. خمینی عاقبت به درک واصل گردید و با کوله باری از اعدام و خون ریزی و جنایت که تاریخ در موردش قضاوت خواهد کرد در جایگاه دوزخیان قرار گرفت. او با مرگش دل داغ دیده پدران و مادران را کمی تسلی بخشید اما باید منتظر دادگاه عدل الهی باشد.
واقعاً بر ما چه گذشت؟
از خمینی چه باقی ماند؟ بت کرده ایی در نزدیکی بهشت زهرا که با دیدن آن منظره شوم و سیاه بیاد عزیزانی می افتی که جان خود را فقط در راه آزادی فدا کردند. جایگاهت گنبدی دارد طلایی که از جاری شدن خونهای فرزندان عزیز ایرانی ساخته شده است.جانشینانت باید جواب این همه جنایت را در آینده ایی نه چندان دور پس بدهند. طلوع آزادی نزدیک است بر ما چه گذشت؟